HoMe / eMaiL / Design / Profile
امروز زنگ خانه قلبم را زدم ٬صدایی نشنیدم انگار هیچکس آنجا نیست . در را فشار دادم ، در باز شد. به داخل رفتم ولی... ولی اینجا ٬اینجا کجاست؟ اینجا خانه قلب من است ؟ نه باور نمی کنم ولی آدرس را درست آمده ام ٬پس چر ا اینطور ؟ چرا اینقدر تاریک ؟... چرا اینقدر سیاه؟به خودم آمدم فهمیدم مدت هاست دستی به رویش نکشیدم. انگشتی بر روی تاقچه ها کشیدم غبار تنهایی رویشان نشسته بود ، نگاهی به اطراف خانه کردم . چشمه محبت کنارش خشک شده بود ، وارد خانه شدم . پنجره اش را باز کردم و آستین ها را بالا زدم و خانه تکانی را شروع کردم ... غبار تنهایی و غربت را از گوشه و کنارش زدودم . زمینش را با فرش دوستی مفروش ساختم . گلدانی از گل محبت را در کناره پنجره هایش گذاشتم... آه ...چراغ یادم رفت. چراغ عشق را نیز بر سقف خانه دلم آویختم ٬ شاپرک های عاطفه را دیدم که گرداگرد گل های محبت درون گلدان مهربانی ٬می رقصند و شادی میکنند . راستی یادم آمد باید باغچه را وجین کنم . سرتاسرش را گل های خار و علف های هرز گرفته بودند و خاکش تشنه بود . گل های سوسن و شقایق را جایگزین علف ها کردم. خاکش را نیز با آب امید سیراب کردم و چشمه محبت به سویش روان ساختم حالا... گوشه ایی می نشینم تا استراحت کنم حس می کنم کمی سبک شده ام ... آه چقدر خوشحالم....
Desiner: lady skin |