چشمانت... کارناوال آتش بازیست! یک روز در هر سال ... برای تماشایش میروم ... و باقی روزهایم را... وقف خاموش کردن آتشی میکنم.. که زیر پوستم... شعله میکشد!
هرگز نخواستم به داشتن تو عادت بکنم ... بگم فقط مال منی بهت جسارت بکنم ... این مرام روزگاره رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتی نداره ... به رویاهای ناتمام می سپارمت الهه ی ناز و عهد شکن من ... حمیدرضا هستم مهندس کامپیوتر متولد 1366/05/03